کلامي کوتاه درباره مردي بزرگ بنام حافظ
در ايران شعراي فراواني آمده اند و
رفته اند اما هر کدامشان بسته به استعداد خود اثري را نيز بجا گذاشته اند که هر
کدام در جاي خود جاي تامل و تقديز خاص خود را دارند .
در اين ميان حافظ نسبت به بقيه اين شعرا در جايگاهي منتفاوت قرار دارد و آنچنان
جذابيتي بهم زده که بسياري از محققان و انديشمندان غربي فقط بخاطر درک اشعار اتو
بوده که آمده اند و فارسي را فرا گرفته اند که بارزترين شان گوته آلماني بود .
مشخصه هايي که اشعار حافظ نسبت به ديگراندارد در يک نقد ساده و مجمل بنظر من
اين دو سه چهار تاييست که در ذيل مياورم :
1 - از انواع قالب هاي شعر قالب قصيده انتخاب شده . مهمترين ويژگي اين قالب اينست
که شاعر ميتواند نام خود را ذکر کند! ! و اين بدليل کيش شخصيتي است که حافظ داشته !
چرا که معتقدم ايشان داراي کيش شخصيت بوده تواضعي که در بعضي اشعارشان ديده ميشود از
سر ناچاري و پرهيز از ايجاد دافعه است !
2 - روي اشعار خوب کار شده و کمتر ناخالصي ديده مبشود و کمتر بداهه سرايي ديده ميشود
( دقيقا نقطه مقابل مولوي ) و بهر حال کم گفت و گزيده گفت .
3 - مجموعا 495 غزل و 3 قصيده 2 تا و 42 رباعي و 34 تا قطعه دارد .
... ادامه در سايت ادبي ! |